جدول جو
جدول جو

معنی بی مضایقه - جستجوی لغت در جدول جو

بی مضایقه
(مُ یَ / یِ قَ / قِ)
مرکب از: بی + ما + حصل، فعل عربی، بی نتیجه و حاصل. بی فایده، خالی از سکنه و اهالی:
جهان سر بسر پاک بی مرد گشت
بر این کینه پیکار ماسرد گشت.
فردوسی.
شوند انجمن کاردیده مهان
در آن رزم بی مرد گردد جهان.
فردوسی.
- بی مرد و مدد (زنی...) ، زنی بی کس. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی مایه
تصویر بی مایه
فرومایه، بی مقدار، بی بنیاد، بی اصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی مایه
تصویر بی مایه
بی اصل و بی بنیاد
فرهنگ لغت هوشیار
بی سرمایه، مفلس، خرمن سوخته، بی پول، بینوا، بی چیز
متضاد: سرمایه دار، پرمایه، بی قدر، بی هنر، کم دانش
فرهنگ واژه مترادف متضاد